کفش هایی از جنس عشق

جذب طراح و گرافیست
نوامبر 13, 2016
رحلت جانسوز نبی مکرم اسلام
نوامبر 27, 2016

(داستان واقعی)

در موسسه مشغول کار بودم که صدای زنگ به صدا درآمد. جوان بیست ساله ای سراغ موسسه خیریه را میگرفت. ظاهرش برایم عجیب بود، تمایز آشکارش قلب مهربانش بود که در دستان پرمهرش می تپید.

او را به داخل دعوت کردم و با او هم کلام شدم. همزمان که سخن بر زبان می گشود، دست در جیبش کرد و کلی اسکناس خرد به بیرون آورد، فهمیدم که آن اسکناس ها، پول های عادی نیستند. هیجان بیش از حد جوان مرا به ان داشت که همه تمرکزم را معطوف وی کنم.

متوجه شدم که با کمک پدر بزرگوارش بودجه خرید یک جفت کفش را تهیه نموده و رهسپار بازار شده بود. ولی کفش های زرین مغازه ها با آن قیمت های نجومیشان، توان جلب نظر جوان را به خود نداشتند، چون جوان به دنبال کفشی از جنس عشق بود. با نگاهی که به کفش های نیمه سالم خود می اندازد، با خود می گوید ” کفش های من که سالم هستند، چه لزومی دارد کفشی جدید تهیه کنم ؟ ” به این اندیشه می افتد که سراغ بازار عشق را از روحانی گرانقدری بگیرد. روحانی آدرس موسسه خیریه ای را به او می دهد که می توانست، کفش هایش را از آنجا خریداری نماید.

داستان جوان به شدت مرا مجذوب خود کرد. در قبال یکصد هزار تومانی که با خود آورده بود، کفش هایش ( قبض رسید دریافت وجه) را کادو پیچ کردم و به او دادم. دیگر کفش هایی که به پا داشت برایم نو به نظر میرسید.

علیرضا نوروزی – مدیرعامل موسسه خیریه مکس قزوین

۹۵/۰۹/۰۴

 

موسسه مکس قزوین به داشتن چنین حامیانی به خود می بالد و سر تعظیم در مقابل اراده محکم و قلب های مهربان شما عزیزان حامی، فرو می آورد.